فیک عشق مافیایی

پارت [۱]

یونا:الو ات خوبی؟میایی امروز بریم پارتی؟
ات:سلام اسکل😂
یونا:پس خوبی😄
ات:آفتاب از کدوم طرف دراومده خانم یونا به ما زنگ زده🤔
یونا:حالامیایی یانع؟
ات:اره،اتفاقا دلمم گرفته😏
یونا:خوبه پس ساعت۷ حاضر باش
ات:چشم(کیوت)☺
یونا:فعلا👋🏻
×ات میره حموم و زود میاد بیرون سشوار میکنه و ارایش کمی میکنه و یه لباس خیلی بازمیپوشه و جلوی در وامیسه×
یونا بوق میزنه🚗
یونا:سلاممم
ات:سلام خر من 😂
یونا:درد😡
ات:مگه چیز بدی گفتم(بغض الکی)من باهات گهرم 🥺
یونا:بشین بریم دیر میشه⌚
×ات و یونا سریع میرن و میرسن دم پارتی×
ات:واییییی چقد بزرگه
یونا:مااینیم دیگه😎
×یک ساعت بعد×
؟:سلام خوشگل خانم،شماره میدی پاره کنیم؟
ات:برو آقا مزاحم نشو
؟:اوو چه بدنی هم داری جونن بخوریمت
ات:برو آقا خیلی مستی
؟:توهم بخور تا یه ذره زیاده روی کنیم باشه؟
ات:برو میگم
×دست ات رو میگیره و به خودش میچسبونه×
ات:(باجیغ)ولم کن😢
×یونا باکیفش محکم میزنه رو دست آقاهه و ات رو ول میکنه×
یونا:بیا بریم
×ات و یونا از جشن میزنن بیرون و میدوئن به سمت خونه×
یونا:ماشینم
ات:اشکال نداره خطر از بیخ گوشمون گذشت
×میان تو یه کوچ تارایک و خلوت×
ات:بیا وایسیم......هه.....نفسم.....هه.....گر...😯
ات داشت حرف میزدکه یهو........
شرط:۱۰ لایک،۵ کامنت🥳🥳🥳🥳🥳🥳
***آهای کسی که اینو خوندی،گشادیت نیاد لایک کن کامنت بزار که ادامه شو بریم🤓***